حضرت فاطمه(س)زن نمونه يانمونه زن؟

 الگو يکي از طرق سازندگي درمراحل مختلف زندگي است. بسياري از بي هدفي ها زاييده بي الگويي هاست. زبان الگو، زبان عمل است در نتيجه تأثيري که الگو برافراد مي‌گذارد، بسيارعميق ترو ماندني تر ازگفتار است. به دليل اهميت الگو اديان الهي و مکاتب بشري سعي درارائه الگو ازنوع خود انسان داشته اند و ازنقش الگو درآباداني و ويراني جوامع غافل نبوده اند.

 دين مبين اسلام الگوها و شاخص‌هاي‌متعالي ‌ارائه داده و انسانها را به پيروي از سيره عملي و نظري آنان دعوت نموده است. اگر درمکاتب ساخته بشر، الگوي عملي وجود ندارد و آنان ناگزيرند ايده آليستي بينديشند، خوشبختانه درمکتب اسلام راستين يعني تشيع، الگوهاي بسياري وجود دارد.

زه فردي، اجتماعي و تاريخي است . در حوزه فردي نقش سرمشقها اصلاح مناسبات اجتماعي و سياسي است و درعرصه تاريخي تأثير اسوه ها به تغيير و تحول در جهت گيريهاي تاريخي ارتباط مي‌يابد.

 هم اکنون جا دارد به اين سؤال پاسخ گفته شود که آيا حضرت زهرا(س) الگوي زنان است يا الگوي انسان؟ و آيا سيره ايشان قابليت پيروي براي همه انسانها را دارد و يا مختص زنان مي‌باشد؟ پرواضح است که حضرت زهرا (س) الگوي کاملي براي همه انسانهاست و همه بشريت مي‌توانند با تأسي از سيره ايشان راه نجات و سعادت خود را طي نمايند.

 کرامت ها وفضيلت ها مختص مردان نيست. چنانچه زنان جوهري داشته باشند، مسير تعالي وبالندگي معنوي براي آنان هموار است. اگر علي (ع) الگو ونمونه انسان کامل و ايده آل است در وجود مرد بودن، زهراي مرضيه نيز الگوي ايده آل انسان کامل است درمظهر زن بودن. قران وقتي مي‌فرمايد :« لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة »( احزاب،33/ 31 )مقصود از «لکم» همه انسان هاست،نه فقط مردان. اين مطلب درمورد حضرت زهرا (س) نيز صادق است .آنچه فاطمه (س) را اسوه و نمونه ساخته،کمال انساني اوست و بدين خاطر متعلق به عالم انسانيت است. ارزش هاي انساني اختصاص به زن يا مرد ندارد و به تبع آن اسوه هاي انساني نيز همين گونه اند. فاطمه(س) چنان که اسوه زنان است اسوه مردان نيزهست.( همانند پيامبران و امامان ) .

 بين زن نمونه بودن و نمونه زن بودن تفاوت است ؛ زن نمونه يعني زني که سيره و روش او را همگان قادرند در زندگي اتخاذ واعمال نمايند و براساس سيره و سلوک او مسيرزندگي خويش را بپيمايند و نمونه زن يعني زني که ميان زنان نمونه و الگوست.

سيره حضرت زهرا (س)

حضرت زهرا (س) درمدت كوتاه زندگي خود، گوهرهايي تابناک ازجلوه هاي گفتاري و رفتاري برجاي نهادند و جلوه هاي باارزشي را به نمايش گذاشتند.

·   در مقام عبادت، يک شب زنده دار گريان؛

·   در مقام عرفان، يک عارف واصل؛

·   درمقام حمايت ازامام وقت،يک سياستمدار الهي؛

·   در مقام پرورش فرزند، يک مادر آگاه؛

·   درمقام همسرداري،همسري شايسته ومهربان

·   در مقام عفاف، عفت مجسم؛

·   در مقام استدلال، قرآن ناطق؛

 درسراسرزندگي يگانه بانوي اسلام، مظاهر بي‌مانندي از زهد و ايثار آن حضرت به چشم مي‌خورد. بي اعتنايي حضرت به دنيا، ساده زيستي و پرهيز از تجملات، مقدم داشتن ديگران برخود شمه اي از تقوا و وارستگي ايشان نسبت به امور دنيوي است و پيامي‌است به پيروان آن حضرت تا هرگزآرمانها و ابزارهاي زندگي را جايگزين همديگر نسازد.

حضرت زهرا(س)به دليل آنكه به مرتبه بالايي از معرفت الهي دست يافته بودند چنان عابدي بودند که در مورد ايشان گفته شده:«در اين امت عبادت کننده ترازفاطمه کسي نبود.اوهمواره به عبادت برمي خواست تا اينکه قدمهايش ورم کرد»

البته عبادت حضرت فاطمه(س)، يک عبوديت خشک وبي روح نبود، بلکه عبادت ايشان،عبادتي توأم با خضوع و خشوع و همراه با خشيت الهي بود؛ عبادتي سازنده و تکامل دهنده.

ايشان مظهر مهرباني و محبت به همسر بودند. بدين سبب او را«حانيه»[10] ناميدند. حانيه يعني مشفق برهمسر و فرزندان.

 ايشان مصداق آيه « ومن آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا" لتسکنوا إليها و جعل بينکم مودة و رحمة » (روم،30/21)مي‌باشند. اين چنين است که وقتي از علي (ع) درباره فاطمه(س) مي‌پرسند، حضرت مي‌فرمايند: «نعم العون علي طاعة الله».يعني فاطمه(س) بهترين کمک کار در اطاعت خدا بود.

 حضرت زهرا (س) با يک مديريت صحيح و به کار بستن ويژگيهاي تربيتي توانستند فرزنداني را به جامعه تحويل دهند که هرکدام منشأ آثارخير و پيشرفت دين و احکام الهي شدند و عملا" به الگوها و اسوه هاي مقاومت، شرافت، هدايت، ايثار و شهادت تبديل گرديدند.

حضرت زهرا(س) براين باوربودند که نمي‌توان تنها براي خود زندگي کرد و نسبت به ديگران بي تفاوت بود. ايشان همانند مردان بزرگ تاريخ در فکر بشريت بودند. از نقش آفريني هاي درخشان فاطمه زهرا (س) بالا بردن فرهنگ جامعه، رشد فکر و انديشه مردم و دفع مشکلات و شبهات آنان است. آن حضرت از مسائل ساده تا پيچيده ترين مسايل و مشکلات را پاسخگو بودند و اين ميسر نبود مگر با احاطه علمي‌، قوت فکري و استعداد منطقي ايشان .

زيباترين شيوه رفتار با همسايه درعمل حضرت تجلي داشت و ايشان همواره همسايگان و ديگران را برخود مقدم مي‌داشتند. لذا همواره مي‌فرمودند: الجار ثم الدار.آن قدر دلش براي مردم مي‌تپيد که درنماز شب فقط براي ديگران دعا مي‌کرد و حتي يک دعا براي خودش نکرد. بدين ترتيب فلسفه تمامي‌فريادها و خروشهاي فاطمه (س) بعد از رحلت پيامبر (ص) روشن مي‌شود.

 حضرت صديقه طاهره دربعد سياسي يک سياستمدار آگاه و روشن بين اسلامي‌است. زمانيکه آن حضرت احساس مي‌کند که اسلام و امام زمانش به حرکت سياسي او نيازمند است به بهترين وجه براي روشن شدن حق ولايت وامامت به دفاع برمي‌خيزد وعلي (ع) را ياري مي‌دهد و با احساس مسئوليت خطير از درک انحراف اسلام از سير ملکوتي و الهي اش با تني مجروح و صدمه ديده و روح جريحه دار به مرکز اجتماعي – سياسي مسلمين (مسجد) مي‌رود و مردم را از تحريف و تصرف در احکام الهي هشدار مي‌دهد.

 ياري طلبيدن ازمهاجرين و انصارازديگر شيوه هاي مبارزاتي – سياسي حضرت بود . از ديگر جنبه ها ي مبارزاتي حضرت، مبارزه منفي ايشان است و اولين سلاح دراين راه به فرموده خودحضرت «گريه» بود. او با اشک چشم خود نشان داد که از حکومت وقت ناراضي است و گريه او دراثرمصائبي است که حکومت غاصب براي او فراهم کرده است. درحقيقت حضرت با درک مناسب از اوضاع و شرايط جامعه، روش مناسبي را درجهت بيدارساختن خفتگان پيش گرفت. زيرا «حفظ مکتب » اولين ره آورد اشک ارزشمند است.

 اعلام نارضايتي ازرفتار شيخين ،از ديگر شيوه هاي مبارزه منفي آن حضرت به شمار مي‌رود. پيامبر اکرم (ص) از مدتها قبل رضايت و خشم فاطمه (س) را عين رضايت و خشم خود خوانده بود و زهرا (س) از اين پشتوانه در راه مبارزه، جهت دفاع از ولايت دربرابر غاصبين استفاده نمود.

عوامل عظمت حضرت فاطمه (س)

 عظمت شخصيت حضرت زهرا (س) مورد اذعان تمام فرق ومذاهب اسلامي‌است. صديقه کبري (س) عظيم است، چون عارف به خداي اکبر و اعظم است و نام مقدس فاطمه تا ابديت در دلها جاي گرفته، چون محبوب خداي بي نهايت گشته است.

 عبوديت حضرت زهرا(س) خالصانه و ازهر تعلقي آزاد و رها بود. به اين خاطر روح پاک او از تقيدات مادي آزاد گشت و توانست اوج گيرد و جاودانه شود. او در گفتار، کردار و افکارخود چيزي جزرضايت خدا را در نظر نداشت. به راستي که ايشان آيه شريفه « من کان يريد العزة فإنّ العزة لله جميعا"»(حجر،15 /99) را خوب درک کرده بود و خود مصداق روشني براي آن شده بود.

 فاطمه زهرا(س) شخصيتي است که براي هميشه باقي است و هيچ گاه گذشت زمان و تغييرات و تحولات او را از ياد نمي‌برد. فکرش، خط مشيش، ابعاد گسترده حياتش روز به روز در دلها و جانها بيشتر نفوذ مي‌کند و وسيعتر و پر دامنه تر مي‌شود، چرا که او فاني در حق است و لذا باقي به حق .

      اصول ومعيارهاي جهاني شدن يک مکتب

 جاودانگي وجهاني بودن دين اسلام را مي‌توان ازآموزه هاي اسلام و آيات قران استخراج نمود. آنجا که رسالت پيامبر(ص) را براي «کافة الناس» معرفي مي‌کند،يا آنگاه که«للعالمين» را مورد خطاب قرارمي‌دهد. پس آموزه ها ومعارف اسلام مختص مکان يا زمان خاصي نيست بلکه متعلق به کل بشريت در تمامي‌دوران ها است. چنان چه بسياري از نوگرايان وسنت گرايان بر اين امر اتفاق نظر دارند.

 هرمکتبي که انديشه جهاني شدن و جاودانه شدن رادرسرداشته باشد، مي‌بايست اصول و معيارهايي داشته باشد. ازجمله آن اصول، پويا بودن انتظارات درآن است. مقصود ازپويايي انتظارات آن است که : بتوانند همراه با عرصه هاي بسط يافته و رو به گسترش جهاني، الگوهايي مناسب ارائه کنند که در مقابل چالش هاي جدي دردنياي مدرن، ازخود واکنش هاي مطلوب و مناسب نشان دهند، به گونه اي که هم کليت ساختار و پشتوانه هاي سنتي خود را حفظ کنند و هم در مقابل حضور شتابنده و افسونگر جهاني شدن دچار مسخ، فراموشي و خاموشي نگردند.

 از لوازم جهاني شدن يک ثابت عملي آن است که دستورات وروشهايي را که ارائه مي‌دهد مطابق عقل و خرد باشد و از مسير خرد ومنطق تخطي نکند. زيراالگويي که دستور عقلاني مي‌دهد، فرازماني و فرا مکاني است.

از ديگر ملزومات فراگير شدن يک روش و منش، پيروي آن از فطرت انساني است. اگر بنا باشد که يک شاخص عملي براي همه اعصار و اقشار داراي پيام و قابل تأسي باشد، بايد دستورات آن مطابق با فطرت ونهاد انساني باشد، چرا که فطرت همه بشريت يکتا پرستي،نيک سرشتي وخير جويي را دنبال مي‌کند.

 از ديگر معيارهاي جهاني شدن يک انديشه ،از يک سو داشتن اصول ثابت واز سوي ديگرداشتن آموزه هاي انعطاف پذير است. اگر تنها اصول ثابت داشته باشد و براي متغيرات زمان چاره اي نينديشيده باشد، مختص به محيط پيدايش همان انديشه مي‌شود و قابليت جهاني شدن را پيدا نخواهد کرد و اگر هيچ اصل ثابتي هم نداشته باشد ،اصالت خود را طي قرون و اعصار از دست مي‌دهد وزمينه زوال وانحطاط آن فراهم خواهد شد.

شيوه هاي جهاني نمودن سيره حضرت زهرا(س)

 غيبت امت اسلامي‌از عرصه جهاني، فاجعه بزرگي بود که بشريت دچار آن شد. اين امت علي رغم داشتن اسوه هاي انسان ساز،به اصطلاح قافيه را به مکتب هاي الحادي والگوهاي شيطا ني واگذار کرد و به الگوهاي منحرف اجازه داد که يکه تاز ميدان باشند و مردم را نسبت به خدا، آخرت، دين و اخلاق دچار فتنه و آشوب کنند و البته حکمت خداوند از پديد آوردن اين امت، هدايت تمام مردم به سوي الگوي صحيح بوده است.

 مطمئنا" الگوهاي اسلام هرگز اعتبار خود را به عنوان فروغ هدايت از دست نداده است و اين مسلمانانند که از جايگاه حقيقي خود دورگشته اند. حال امت اسلامي‌بايد گذشته راجبران کند و تلاش نمايد تا الگوهاي ناب اسلام را درسطح بين المللي مطرح و پياده کند. علت ناشناخته ماندن حقيقت اسلام اين است که مسلمانان خود از الگوهاي اسلام عملا" پيروي نمي‌کنند و يا اين که يک بعدي عمل مي‌کنند.

خود مسلمانان به الگوهايي که در باب حکومت و اقتصاد و...تبليغ مي‌کنند، عمل نمي‌کنند. در واقع در مورد الگوهاي مورد نظر هيچ توافقي وجود ندارد. ما بايد ارزشهاي موجود در سنت هاي اسلامي‌خود را با روحيه اي فعال به حرکت در آوريم.

براي جهاني نمودن سيره حضرت زهرا(س)، مسلمين مي‌بايست از امکانات موجود استفاده مطلوب نمايند. فرايند جهاني شدن علاوه بر داشتن تهديدات، داراي فرصتهاي خوبي براي انديشمندان ديني مي‌باشد،تا آنان به صورت جدي تر به احياء و بازسازي ارزشهاي ديني بينديشند و براي شناساندن حضرت فاطمه(س) به جهانيان از فرصت به وجود آمده بهره گيرند. گرچه نماد جهاني شدن سلطه، اجبار و تحميل قالب و الگوي معين است و نماد جهاني شدن اسلام، اختيار و عدم اکراه و اجبار در پذيرش الگوهاي پيشنهادي آن مي‌باشد.

از جمله ادوات و امکانات لازم براي تبيين شخصيت حضرت فاطمه(س) ،استفاده از وسايل ارتباط جمعي ،رسانه هاي گروهي و بهره وري از مراکز فرهنگي و نيروهاي تبليغي مي‌باشد.مسلمانان با ارائه اطلاعات کافي و صحيح از شخصيت حضرت و نماياندن چهره حقيقي اسلام از طريق اين امکانات، گامي‌درجهت جهاني نمودن سيره حضرت زهرا(س) و سايرائمه(ع) برخواهند داشت.دراين عصرجديد فرهنگي براي جهاني نمودن سيره حضرت زهراي مرضيه (س) به سه عاملِ: تبليغات (پيام رساني،انتقال پيام،توجيه افکار عمومي‌)، ارتباطات (الگو سازي، فرهنگ سازي، ارزش سازي)و اطلاعات(افزايش تعاملات وارتباطات ميان جوامع مختلف)نياز داريم.

راهکارديگرافزايش گرايشات جهاني به سيره حضرت فاطمه(س)، اتصاف مسلمانان به اوصاف و کمالات حضرت وتخلّق مسلمين به اخلاق پسنديده ايشان مي‌باشد. ظهور و نمود پيداکردن اخلاق و رفتار فاطمي‌درميان مسلمانان، زمينه هاي جلب ساير انسانها به پيروي از روش و بينش حضرت زهرا(س) را فراهم خواهد آورد. زيرا در وهله اول، اعمال و رفتار مسلمانان در معرض ديد جهانيان واقع مي‌شود و اسلام و الگوهاي پيشنهادي آن، طبق رفتار و کردار پيروان آن مورد ارزيابي جهانيان قرارمي‌گيرد.

 سخن آخر

 پيروي از سيره نظري و عملي حضرت فاطمه زهرا (س)، تنها راه نجات بشريت در بند ماديات و ناملايمات امروز است. انسانهايي که يا به اسارت نفس سرکش در آمده اند ويا توسط قدرت هاي بيروني به زنجيرکشيده شده اند.

تقوا، عفاف، عبادت و جهان بيني حضرت زهرا (س) اهرم مبارزه عليه نيروهاي وسوسه گر باطن است و حضور در اجتماع، انديشه سياسي و مبارزه هدفمند راهکارهاي مقابله با ناملايمات اجتماعي و خصلت هاي حيواني متجاوزان به حقوق و حدود انسانها است.

البته نبايد فراموش شود که سير و سلوک نظري و عملي حضرت فاطمه (س) در چارچوب و اصول کلي دين اسلام و تعاليم اهل بيت (ع)است. در واقع اراده خداونداين گونه تعلق گرفته است که با قرار دادن تمام فضايل، کرامات و کمالات الهي و انساني در وجود حضرت فاطمه (س)، انديشه مرد سالاري بسياري را در اختصاص فضيلت ها به مردان، باطل کند.از اين رو بررسي و کاوش در انديشه و رفتار حضرت زهرا(س)، اهميت جهاني دارد. چه آنکه تقليل شخصيت حضرت به الگو دهي به زنان مسلمان، تنها شمه اي از قابليت هاي حضرت است.